The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Thursday, December 30, 2004

از کسالت پرم و از کار
ما اينجا درس ياد نمی گيريم سبليزاسيون ياد می گيريم

فعلا از يه چيز متنفرم اونم کافی نت


Saturday, December 25, 2004

تولد جشن عروسی شما مبارک
بلاخره ما رفتيم نامزدی به خوبی و خوشی . خيلی خوش گذشت جای دوستان خالی حسابی ورجه ورجه کرديم .
الان هم خوابم می ياد و خسته می خوام برم لالا
فقط قبلش امشب يه نامزدی ديگه هم بود و دوتا دوست نازنين ديگه هم رسما به هم رسيدن !
امشب نامزديه تنتنانی وآقاشون بود که خيلی خيلی مبارک باشه . من و تن تنانی از اون خيلی قديما با هم دوست بوديم . امشب به خاطرش واقعا خوشحال بودم خلاصه که مثل اين جمله های روی کارتای عروسی بخوايم بگيم بايد گفت: "مهران و راحيل عزيز پيوندتان مبارک "
اگه بخوايم ساده تر بگيم با يد بگيم :"تولد جشن نامزديه شما مبارک "
خلاصه که مبارکه انشاءالله به پای هم پير شين ! ;)
خوش بگذره هميشه به شادی !


Friday, December 24, 2004

پسرا شيرن مثل شمشيرن
دخترا موشن مثل خرگوشن

اين هميشه تو بچگی می خونديم . بخصوص تو دعواها وقتی پسری می خواست لجمونو در بياره اينو می خوندو ما هم سرش جيغ می کشيديم که نخيرم اصلا اينطور نيست . آخه اونموقع ها بنظر ما شير بودن بهتر از خرگوش بودن می يومد . اون روزا همش می خواستيم با پسرا دعوا کنيم تا ثابت بشه که ما هم قوی تريم . هميشه هم کار به کتک کاری می کشيد . خب پسرام که کم نمی يووردن تو زدن . البته اينجوريم نبود که ما هم همش بخوريم ها ...
دعواهای بچگی مثل دوستيا دليلی نداشت خوبيش به همين بود چون زود شروع می شد سريع اوج می گرفت زودم می خوابيد . 5 دقيقه بعدش هم دوطرف انگار نه انگار که اتفاقی افتاده داشتن دوباره با هم بازی می کردن .
الان که بزرگ شديم ديگه از بزن بزن خبری نيست . بجاش تيکه بار هم می کنيم . پشت سر هم حرف می زنيم . اين از دعوا بدتره چون جای کبودی کتکاری می ره ولی جای زخم نيش زبون نمی ره . کتک کاری دوستی هارو محکم تر می کنه ولی زخم زبون دوستی رو می پوسونه ! روراستی از همچيزش بهتره ...
خوش بگذره

پ.ن : ببخشين منظورتون چی بود ؟


Wednesday, December 22, 2004

با يه چند روز تاخير شب يلدا مبارک ! (ديگه از مضرات busy بودنه شما ببخشيد )
ما امسال حسابی سنت شريف شب يلدا رو تحويل گرفتيم و رفتيم خونه مادربزرگ گرام و تا جائيکه می شد از محاسن شب يلدا استفاده کرده و خورديم !
همه اهل فاميل هم بودن و جالبيش حضور يک مهمان خارجی از کشور ترکيه بود . آقای جالب و خوش مشربی بود و فکر می کنم که برای اونم ما جالب بوديم خيلی هم تيز بود و سریع می گرفت .
يه جا من و دختر دائيم داشتيم sms بازی می کرديم و به همه شب يلدا مبارک و از اين حرفا می فرستاديم و سخت مشغول بوديم و اين آقا مارو نگاه می کرد و فهميد گفت که اينا دارن هی برای هم sms می فرستن ;) يه جای ديگه هم من داشتم درباره يکی از استادهای شاهکار دانشگاهمون صحبت می کردم که درباره جريان شيعه و سنی چه اظهار فضلهايی فرموده اند (شايد يه روزی اينجا هم گفتم) که اتفاقا صحبت درباره حضرت علی بود که اين آقا بازم فهميدن و گفتن که شما دارين درباره حضرت علی صحبت می کنين ؟ و ما هم توضيح داديم براشون که جريان چيه !
آخر سر هم براش يه فال حافظ گرفتيم که برای کاری گرفت و دراومد که با سعی بسيار به اون چيزی که می خواد می رسه که خيلی خوشش اومد .
خلاصه که جالب بود اون شب . برای همه فال حافظ گرفتيم من و دختر دائيم که البته فکر کنم هيچ استخونی توی قبر برای حافظ به جا نزاشتيم وقتی داشتيم شعر می خونديم !

خوش بگذره
پ.ن : شب يلدا شب تولد يکی از آنتی ديجيتاليا ست که البته يه جورايی فاميل خالخال پشمی هم می شه . من هرکاری کردم نتونستم تو ارکاتش براش تولد مبارک بزارم ثبت نمی شد از اينجا اعلام می کنم که "بهار جان تولدت مبارک !"


Tuesday, December 21, 2004

آقا دوستان گفتن که حال نمی کنيم همش شعر فارسی می زاری و اينا
ما هم برای تنوع و بالا بردن کلاس و اينا ، ايندفعه خارجيشو می زاريم براتون :

I was five and he was six
We rode on horses made of sticks
He wore black and I wore white
He would always win the fight

Bang bang, he shot me down
Bang bang, I hit the ground
Bang bang, that awful sound
Bang bang, my baby shot me down

Seasons came and changed the time
When I grew up, I called him mine
He would always laugh and say
"Remember when we used to play?"

Bang bang, I shot you down
Bang bang, you hit the ground
Bang bang, that awful sound
Bang bang, I used to shoot you down

Music played and people sang
Just for me the church bells rang

Now he's gone. I don't know why
And till this day, sometimes I cry
He didn't even say goodbye
He didn't take the time to lie

Bang bang, he shot me down
Bang bang, I hit the ground
Bang bang, that awful sound
Bang bang, my baby shot me down

پ.ن البته از شوخی گذشته اينو گذشتم چون همنطور که می دونين آهنگ معروف فيلم بيل را بکش است . خيلی قشنگه اين آهنگ حتی در فکرشم که بزارم توی وبلاگ خود آهنگ و خلاصه که بنگ بنگ



اينم هست
فقط فوت می کنه !
روزی 100 بار ...
فوت چه معنی می ده ؟

(تکه ای از فيلم آبی )


Monday, December 20, 2004

انقدر ناگهانی اتفاق افتاد که خودم هم نفهيدم !
يه دفعه يه پيشنهاد و يه فکر و بليط و اتوبوس و ...
حالام اينجا ! تهران ! خونه !
ای ول !
خوش بگذره
پ.ن : قاعدتا اين پست بايد سه روز پيش نوشته می شد ولی اينجا فيلتر بود و لی دست گوگل عزيز و اين آقا پسر ناشناس درد نکنه شما هم اگه مشکل دارين اينجا رفع می شه !


Tuesday, December 14, 2004

چه گريزيست ز من ؟
چه شتابيست به راه
به چه خواهی بردن
درشبی اين همه تاريک پناه ؟
مرمرين پله آن غرفه عاج !
ای دريغا که زما بس دور است
لحظه ها را درياب
چشم فردا کور است .

(کليپ نازنين مريم )



بزرگترين و کوچکترينش يادم رفت !
يه ليست بلند بالا از اين سر تا اون سر
اين و اين و اون و اين و اين ...
- اووه ه ... مگه آدم چقدر وسيله می خواد ، که دور خودش بچينه تا احساس امنيت کنه ؟ همينجور وسيله از درو ديوار می ريزه . فقط برای اينکه ثابت کنه دارايی می تونی . امنی !
- ؟
- از گرون قيمت ترينش تا ارزون ترينش برای ارضای حس خودخواهيت ِ . بهت قدرت می دن و تورو زندونی می کنن . تو زندونی اونايی . نه اينکه اونا مطعلق به تو باشن .
-!
- تو ما همه مطعلق به اشياء دورو بر خودمونيم . با اونا متمايز می شيم . مقام و منزلتمون با اونا پايين بالا می ره . برای داشتنشون تلاش می کنيم . می دوييم . عمرمون و خودمون رو خرج داشتنشون می کنيم .
- نه خب ... !
- هيچ فکرشو کردی اگه وسايل و از آدما بگيرن. از همه و همه چيزرو ، و به همه يه لباس يه شکل بپوشن اونوقت چقدر دنيا فرق می کنه ؟
- نه !
- آره شايد يه دنيای بی رنگ و هيجان و کشت و کشتار باشه . اما دنيای ساده و راحتيه!
- ....... هر کاری می کنم يادم نمی ياد چی می خواستم !
-.

خوش بگذره
پ . ن : اين چند تا که نوشتم قبلا تو کامپيوترم بوده ها ، فقط اومدن اينجا گذاشتم همچنان امتحا نا خفنه !



بازم ابی !
توی تنهايی يک دشت بزرگ
که مثل غربت شب بی انتهاست
يک درخت تن سياه سر بلند
آخرين درخت سبز سرپاست
رو تنش زخم ولی زخم تبر
نه يک قلب تير خورده نه يه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاست
کندوی پاک دخيل و طلسم
چه پرنده ها که تو جاده کوچ
مهمون سفره سبز اون شدن
چه مسافرا که زير چتر اون
به تن خستگيشون تبر زدن
تايه روز تو اومدی بی خستگی
با يه خورجين قديمی قشنگ
با تونه سبزه نه آيينه بود نه آب
يه تبر بود با يه اهرم سنگ
اون درخت سر بلند پرغرور
که سرش داره به خورشيد می رسه منم منم !
اون درخت تن سپرده به تبر
که باسه پرنده ها دلواپسه منم منم !
من صدای سبز خاک سربيم
صدايی که خنجرش رو به خداست
صدايی که توی بهت شب دشت
نعره ای نيست
ولی اوج يک صداست !
رقص دست نرمت ای تبر به دست
با هجوم تبر گشته و سخت
آخرين تصوير تلخ بودنه
توی ذهن سبز آخرين درخت
حالا تو شمارش ثانيه هام
کومه های بی امون تبره
تبری که دشمنه هميشه اين درخت محکم و تناوره
*من به فکر خستگيهای پر پرنده هام
تو بزن تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام
آخرين ضربه رو محکم تر بزن *

خوش بگذره
پ.ن : قسمت آخرش رو می تونين هرچند بار که می خواين تکرار کنين ، با فرياد !


Monday, December 13, 2004

يه هفته خفن در پيش دارم سه تا امتحان در يک هفته دوتاش پشت سر هم
خلاصه که حرف زياد هست فعلا مجبورم به کارهای فرعی برسم و يه ذره درس بخونم بعدش می يام بگم .
البته افزايش رکورد snack جزو اصليات زندگی است مال من فعلا 1057 است .
خوش بگذره
انشاءالله همه امتحانا برای همه دوستان خوب بشه


Tuesday, December 07, 2004

گاو خال خال پشمی معتقده زندگی طعم خوش گيلاس نيست !
گاو خال خال پشمی معتقده زندگی شبدر خوشمزه توی دشت نيست !
گاو خال خال پشمی معتقده زندگی مسئله گنگ حل نشده نيست !
گاو خال خال پشمی معتقده زندگی عصر يه غروب پاييزی نيست !
گاو خال خال پشمی معتقده زندگی نيست . گم شده !
زندگی توی دشت و صحرا نيست ، تو آسمونا بين گنجشکها هم نيست . .
زندگی وسط تکنولوژی شهری آدما نيست . زندگی توی خونه ها نيست . توی کارخونه نيست . توی کوچه هام نيست . تو دانشگاهام نيست . لای کتابها نيست .
اينجا نيست ، اونجا نيست ، هيجا نيست . گم شده !
هيچکی هم دنبالش نمی گرده !
گاو خال خال پشمی معتقده آدما نمی دونن که زندگی گم شده . فکر می کنن خوشبختی گم شده .
گاو خال خال پشمی معتقده آدما خيلی اشتباه می کنن . وقتی زندگی پيدا بشه ، خوشبختی هم پيش اونه . هردوتاشون پيش همن با همه طعمهای گيلاس و شبدرای خوشمزه و گنجشکای تو آسمون .
گاو خال خال پشمی معتقده بايد همه بدونن که زندگی گم شده . پس همش می گه :"زندگی نيست . گم شده ! آهای آدمای دنيا !"



يادش بخير ! غار رود افشان
دنج تاريکی !
رودخانه
جوجه کباب !
يادش بخير
من !
يادش بخير
ما!
يادش بخير
دوستی ها !

(کليپ گل گلدون )



سکوتم از رضايت نيست
دلم اهل شکايت نيست
هزار شاکی خودش داره
خودش گيره گرفتاره

اينجوری بود که اينجوری شد ....
خوش بگذره .



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?