The normal girl
|
رويا |
|
Thursday, August 16, 2007
خب شاید اینو خیلی وقت پیش باید می نوشتم . اما امروز که بعد از مدتها به اسرار چند تا از دوستام اومدم که آرشیو اینجارو درست کنم ،کم کم پستهام رو هم می خوندم و خب جالب بود. انگار یه آدم دیگه که خود منه اما دو- سه سال ازم کوچیکتره و خیلی هم دوره داره از گذشته می گه و انگار که زنده است ! انگار که من یهو پریدم تو اون زمانها ، وقتی که دانشجو بودم ، تو مشهد! وقتی که اوج دلتنگیم یا یواشکی رو پشت بوم بودم یا گوشه راهرو ها یا اینکه همرو در حین درس خوندن قال می زاشتم و می رفتم کافی نت و وبلاگ می نوشتم یا نوشته های که رو کاغذ بود رو تایپ می کردم تو پست هام ! شعر هم می گفتم اون وقت ها ! و همه تابستون ها و تعطیلاتی که تا پام به تهرون می رسید از صبح تا شب بیرون بودم و با تمام وجودم خوش می گذروندم بدون اینکه نگران چیزی باشم که اوج نگرانیم وقتی بود که نزدیک برگشتنم بود و هزارتا کارهای نکرده ! همش اینجاست وقتی یه پست رو می خونم یاد یه قسمتش می یوفتم و برام همه چیز تازه می شه ! به هر حال من مدتی ننوشتم و دوباره نوشتنم از پارسال بود که تو بلاگ اسکای شروع کردم و آدرس جدیدم اینه : چرک نویسهای جادویی
این جارو دوست دارم و می خوام بمونه و رابطه بین این دوتا وبلاگم بیانگر همین حسه که هم اینجا می نویسم که بعد کجا رفتم و هم اونجا می نویسم که قبلش کجا بودم همین خوش بگذره
|
|