The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Monday, March 07, 2005

من كشتمش .
با دستهاي خودم خفش كردم . فشارش دادم و گذوشتم جون بده . آره اينجوري با دستام دورگردنش خفش كردم . فشارش دادم تا كبود شد و مرد .
اين كارو كردم چون دوستش داشتم , چون مي دونستم مي خوامش .
اما خودخواهيه اجتماعيم نمي گزاشت . بقيه گفتن بكشش و من كشتمش و اونا وايسادن نگاه كردن .
مثل معركه هاي خيابوني كه دونفر اون وسط بازي مي كنن و بقيه دورشون وايمي سن و نگاه مي كنن و تشويقشون مي كنن . دست زدن و تشويق كردن و تحريك كردن تا دستام و بيشتر فشار دادم تا كبود شد و مرد. وقتي مرد همه كف زدن همه بيشتر تشويق كردن . درست عين معركه هاي ديگه . اما تو بقيه معركه ها وقتي مردم تشويق مي كنن هر دو هنرپيشه پامي شن . ولي اينجا فقط من بودم كه پا شده بودم و اون مرده بود . من كشتمش !
مردم تشويق كردن و بعد آروم آروم رفتن . رفتن و كم شدن . من موندم با يه جسد كبود شده.
جاي انگشتام رو گردنش بود . نگاش كردم. دوستش داشتم. مي خواستمش با تمام وجود. سالها بود دنبالش بودم تا پيدا شد . واقعي واقعي بود ...
اما حالا اونجا بود . كبود شده . من كشتمش . نمي تونستم از ش جدا شم . بلندش كردم حتي كبود شدش هم مي خواستم باهام باشه .

آخه من دوستش داشتم .

هنوزم دوستش دارم ...
.
.
.
دلم براش تنگ شده .....


اشتباه كردم ! مي شه دوباره زنده بشي ؟ همين يك بار . خواهش مي كنم . فقط يه بار ديگه و اين بار براي تا آخر عمر . قول مي دم ديگه نكشمت .

هنوز من منتظرم ...



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?