The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Wednesday, February 02, 2005

- دلت گرفته ؟
-
- دل همه می گيره
-
- وقتی که دل داری می گيره ديگه خب !
-
- می خوای يه راه بگم دلت واشه ؟
-
-چشماتو ببند
- (هنوز نبسته )
- د ِ ببند ديگه
- (می بنده )
- چی می بينی ؟
- هيچکس
- هيچکسم ، کسيه . هيچکس هم خوبه . هيچکس همه کسه ...

(از فيلم يک تکه نان )
خب ما اولين فيلم ، اولين روز جشنواره رو ديديم ." يک تکه نان " ما ل کمال تبريزی . کم کم داره از اين آقا کمال خوشم می ياد . بلده چی کار کنه . حالا هرچقدر هم که می خواد راست يا چپ باشه . با فرشی در باد حال کردم ، با مارمولک که همه حال کردن و اين يک تکه نان هم آدم و سرحال می ياره . مايه های مذهبی داره ولی يه جوری انگار که می بره به دنيايی که دوست داری هميشه اونجا بودی . يه ده تو جنگل و يه امام زاده ، يه سرباز که از کوير اومده و هر چی ازش بخوای بهت می ده ، حتی چکمه هاشو . چند تا موجزه ، به ازای هر موجزه يه صدای رعد و برق . کاملا همه چيز رويايی مثل قصه ها . يه زنگ تفريح خوب برای ماهايی که تو شهر و دود و دم گير کرديم . وقتی می ياد آدم از سينما بيرون نه ديپرس شده نه اعصابش خرد شده کاملا سر حال سرحاله . خلاصه که دست آبجيا درد نکنه که يه چند ساعتی تو صف وايسادن و ما اين فيلم و ديديم . البته اين اولين باری بود که بليط جشنواره رو از توی صف وايسادن ، بدست می آورديم . شما اگه بليط دارين برين اينو ببينين .

- همه کار می کنن . درختا کار می کنن . زمين کار می کنه . خدا کار می کنه ، اون که از همه سرش شلوغ تره . وقتی همه کار می کنن ، من نمی دونم چی جوری بعضيا بيکار می گردن .
شمام کار می کنی . می خوای بری زردکوه . خب برو دنبال کارت . برو ديگه ...



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?