The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Tuesday, January 11, 2005

دلم می خواد اندازه تمام دنيا گريه کنم . اما اشکم نمی ياد
دلم می خواد اندازه تمام دنيا داد بزنم . اما صدام در نمی ياد
اشکامو می ريزم تو غرغرام و صدامو تو نوشتنم
غرغرم قطع می شه . نوشتنم نمی ياد

- اه يکی اين دختره رو از اين بالا بندازه پايين تا انقدر چرت و پرت نگه !

ذهنم از حرف لبريزه و مغزم از هياهو پره
اما زبونم حرکت نمی کنه ....

خداروشکر که بلاخره دستام قبول کردن بنويسن !

پ.ن : حالا می فهمم می گن نوشتن اومدن نيمدن داره يعنی چی !
پ. ن : مشکل جيغ حل شد خدا بابايی و ولنجک رو از ما نگيره !



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?