The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Wednesday, October 20, 2004

وقتی چشماتو ببندی ، صداهای بيشتری می شنوی...

تيک تاک يه ساعت که نيست
سروصدای يه بچه
حرف زدن دونفر تو اتاق بغل
خوندن آهنگ زير لب يکی از تو راهرو
صدای موتور ماشين زير پنجره
صدای ظرف شستن از آشپزخونه دورتر
صدای بغ بغوی دوتا کبوتر از تو سوراخ توی سقف راهرو

- به نظر شما ما اومديم خونه کبوتر را گرفتيم يا اونا اومدن تو خونه ما ؟

صدای يه دمپايی تو راهرو ...

وقتی چشماتو باز می کنی
همه جا ساکته و آرومه
ساعت باطری نداره
هيچ بچه ای تو خوابگاه نيست
اتاق بغليا خوابن
کسی تو راهرو نيست
ماشين از زير پنجره رفته
همه ظرفا شسته شدن
کبوترا فهميدن ما اومديم تو خونشون و گزاشتن رفتن

صدای يه دمپايی تو راهرو ...
از جلوی اتاق رد می شه و می ره .

- اينم يه روز ديگه ، پا شم برم سراغ کارام...

خوش بگذره.
مخابره شده از مشهد مقدس



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?