The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Wednesday, October 20, 2004

اينم يه شعر از جناب داريوش ، به ياد عمو بهزاد و بقيه برو بچز

گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی ، خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولی تو نقابی اما تو نقابی
فرياد کشيدم تو کجايي ؟ تو کجايي ؟
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بيابی
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش
هر منزل اين راه بيابان هلاک است
هر چشمته سرابی است که بر سينه خاک است
در سايه هر سنگ اگر گل به زمين است
نقش تن ماری است که در خواب کمين است
در هر قدمت خاک هر شاخه سر دار
در هر نفس آزاد هر ثانيه صد بار
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش
گفتم که عطش می کشتم درتب سحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمه ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه ترين قلب تو دريا است
گفتم که دراين راه کو نقطه آغاز
گفتی که تويی تو خودپاسخ اين راز
چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش

خوش بگذره
مخابره شده از مشهد مقدس



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?