The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Friday, October 08, 2004

درست مثل اين خونه هايی که باکارتهای پاسور درست می کنن، می مونه
خيلی باشکوه و خوشگله، ولی با کوچکترين حرکت اشتباهی می ريزه
پوف ...
و ديگه هيچی ازش نمی مونه...
درست کردنش انرژی و تمرکز می خواد، بايد آروم و با دقت يکی رو روی اونيکی بزاری . ولی خراب کردنش به راحتی يه نفس کشيدن اشتباه يا يه پوف ِ بلنده و بعد هيچی...

چرا هميشه فقط فکرای بده که زود به حقيقت می پيونده؟

- نه بچه جون من ديگه حوصله درست کردن اون خونه رو ندارم، باز می يای و رد می شی و دستت تو اشتباهی تکون می دی، می ريزه...
با ورق بايد بازی کرد، به درد خونه درست کردن نمی خوره.

همچنان آهنگ فرانسوی می خونه...



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?