The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Wednesday, October 06, 2004

و بلاخره عروسی...
مبارک باشه ، انشاءالله که به پای هم پير بشن...
به قول دوستی تا باشه از اين عروسيا

به ما که خوش گذشت به شما هم خوش بگذره.

پ.ن: اصولا می گن هر نوع جنکولک بازی تو عروسی مجازه ولی نه تا حدی که فرداش پات تاول بزنه، صداتم در نياد . البته اين بلايی که عرض کردم اصلا سر هيچ کدوم از دوستای عروس نيومدااااااا. همه حضار اونجا بيان کردن که دوستای عروس بسيار بسيار معقول بودن (البته همه می خواستن بگن ولی به دلايلی يادشون رفت.)
پ.ن2 : بابا يه شب که 1000 شب نمی شه ، می شه؟



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?