The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Sunday, October 03, 2004

بابا اين بلاگر قاط زده (يعنی اذيت می کنه)
يه دونه پست نوشتم 60 تا از روش زد، يک ساعته دارم پاک می کنم.
خوب اينم از اين...
فعلا ديگه حرفی نيست ، فقط اينکه بعضی وقتا کشف کردن چيزای جديد يعنی شکستن همه قديميا و اين شکستن دردناکه.
و ديدن محلای قديمی که يه روزی هر روز می ديدی و برات خاطرات اضطراب آوری داره، ولی الان که رد می شی، راحت و آزادی، جالبه. مثل اينکه اون موقع اين خيابونا با اضطرابشون به تو تسلط داشتن و حالا که بزرگ شدی تويی که به اونا تسلط داری .
يه جور ديگش اينه که گليب می گه : وقتی الان می ری و دبستان و راهنمايی که توش درس خونديو می بينی ، می بينی چقدر کوچيک ِ . در حاليکه اونموقع که درس می خوندی اينجا بزرگتر بوده.
همه اينا برای اينکه بگيم : اين نيز می گذرد.
(خداييش می خواستم خيلی ننويسم)
خوش بگذره.



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?