يه ابر ديدم توی آسمون، حرکت می کرد. بهش گفتم وقتی رفتی و توی مسيرت يکی ديگه رو مثل من ديدی روی پشت بام تنها نشسته، سلام منو برسون. دلم می خواست سوار ابر می شدم با هاش حرکت می کردم.
حالا فهميدم ابرا يه روزی می رن روی زمين ، آب می شن و می يان روی زمين . اميدوارم اين تکه ابری که ديدم قبل اينکه بارون بشه ، يه نفری رو ببينه که سلام منو بهش برسونه...