The normal girl
رويا




من کي هستم؟





درباره ImagicGirl

















03/01/2004 - 04/01/2004 04/01/2004 - 05/01/2004 05/01/2004 - 06/01/2004 06/01/2004 - 07/01/2004 07/01/2004 - 08/01/2004 08/01/2004 - 09/01/2004 09/01/2004 - 10/01/2004 10/01/2004 - 11/01/2004 11/01/2004 - 12/01/2004 12/01/2004 - 01/01/2005 01/01/2005 - 02/01/2005 02/01/2005 - 03/01/2005 03/01/2005 - 04/01/2005 04/01/2005 - 05/01/2005 05/01/2005 - 06/01/2005 08/01/2007 - 09/01/2007


Saturday, July 31, 2004

مامان خانومی من وقتی اين آهنگ و شنيد ياد يه داستان قديمی افتاد که وقتی جوون بودن يه بار به يکی از اين موسسات کودکان بيسرپرست سر می زنن و اونجا يه پسرنو جوون اين آهنگ و که داريوش تازه خونده بوده ، براشون می خونه . منم اين آهنگ و اينجا می ذارم به ياد اون پسره و همه کسهايی که دلشون تنگه

برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
برادرجان نمی دونی چه غمگينم
نمی دونی نمی دونی برادرجان
گرفتار کدوم طلسم و نفرينم
نمی دونی چه سخته دربدر بودن
مثل توفان هميشه درسفر بودن
برادرچان برادر جان نمی دونی
چه تلخه وارث درد پدر بودن
دلم تنگه برادر جان برادر جان دلم تنگه
دلم تنگه از این روزهای بی اميد
از اين شبگرديهای خسته و مايوس
از اين تکرار بيهوده دلم تنگه
هميشه يک غم و يک دردو يک کابوس
دلم تنگه برادر جان برادر جان دلم تنگه
دلم خوش نيست غمگينم برادر جان
از اين تکرار بی رويا و بی لبخند
چه تنهايی غمگينی که غيراز من
همه خوشبخت و عاشق
عاشق و خرسند
به فردا دلخوشم شايد که با فردا
طلوع خوب خوشبختيه من باشه
شب و با رنج تنهای من سر کن
شايد فردا روز عاشق شدن باشه
دلم تنگه برادر جان برادر جان دلم تنگه



دوستان

دلتنگستان (اولين وبلاگ فوقلعاده که خوندم )
هولمز(هم آبی هم شرلوک هولمز )
زهرا(ساده و راحت البته کامپيوتری )
پينکفلويديش(خودتون بخونين نظر بدين)
من ، خودم ، احسان(قبلنا بهتر بود ) 
من و مانی (يه مانيه نازبا مامانش )
خرمگس (قبلنا زودبه زود می نوشت )
زنانه ها (مايه های فمينیستی داره )
عمو بهزاد (عموی خوبيه )
يه کليک برای هميشه (واقعا همه چی داره )
ايستادن در مقابل باد (روزنامه نگار نبود بهتر می نوشت)

 

  This page is powered by Blogger. Isn't yours?