آقا ما رفتيم خونه يکی از دوستان ، بعد وقتی داشتيم می يومديم يه چيزی به اصطلاح بلند کرديم ، يه دفتر خوشگل پراز حرفهای خوشگلتر
خلاصه که از حالا تا وقتی که صاحاب دفتره نفهميد و دفترش پيش ما موند ، از حرفای قشنگ قشنگ اين دفتره ، اينجا می نويسيم
اينم از همون دفترست :
دل قوی دار ، جان دل
باد پاييز سرد و بی رحم است
پيرهن سبز درختان را از تنشان می درد
اما پيغام سبزشان را به هم می رساند
سرما رفتنی است
نسيم بوی شکوفه با خود خواهد آورد