يک سلام نيمه گرم از مشهد
البته اينجا داغ داغ مثل تنور
اين اولين باريه که از مشهد مقدس اينجا رو آبديت می کنم
تو هفته گذشته يه سکته اساسی کردم ، جريان زلزله جدا برای من وحشت آور بود و اينو فهميدم که در يک لحظه می تونی به معنی واقعی بدبخت بشی و خدا رو هزاران بار شکر که اين بلا رو سر ما نيوورد
خدايش خيلی جالب نيست از اينجا آبديت کردن ، برای همين خيلی جالب نمی شه
خب پس ما رفتيم ، در خوابگارم می بندن به زودی
اومدم تهران يه سری کامل از ماجراهای اينجا می نويسم از ماجرای مشهد مقدس
فعلا خوش بگذره